!برای آخربار
صالحه رشیدی صالحه رشیدی

در هنگام غروب

که اشعه زرینش

با افسرده گی حزین

به ترک دیارم بود

در پای آسمان نوشت

بروید عزیرانم

طوفان وحشت از غرب

با همدمی و یاری خود تان

به ناز و کرشمه

به بهانه اسلام

قلب های بیدار و اندایشه روشن را

را می کشند

چراغ ها را خاموش

جوانه های معرفت را

با انگشتان شان قطح

با تیغ تعصب سر فرهنگ را می برند

قلب مادر می درند

خورشید به جبر ترک کرد

وطن و مآمنم را

رخت سفر بست

عالم ما ، معلم ما

هیولای وحشی با جامه دریدۀ

از غرب و شرق

با پیش تازان اسلام نما

برای کشتن انسان

وغارت زمین با سلاح مدر

زبان و قوم پرستی

آمد و آمدند.

ای کاش !می لنگیدی پای

می خشکید خونی در رگ

می شکست عزم شوم

کوتاه میشد دستی

خورشید عدالت

با فغر می تابید

به سر زمین ما


June 18th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان